دوستای گلم ادمه مطلبم هست...
نیازمند چیزی بودم که باورش کنم نگاهت بر من افتاد و باور کردم خواهان کسی بودم که باورش کنم خود و رویا هایت را با من تقسیم کردی و باورت کردم اما آنچه که به راستی نیازمندش بودم باور کردن خود بود مرا به دنیای درونت بردی و با اکسیر عشق یاریم کردی و به برکت توست که امروز زنده ام لمس می کنم و باور دارم کسی چیزی یا خود را آری تنها به خاطر وجود توست
عالی بودنننننننننننن
مرسی معصومه جونم!
من از عهد آدم تو را دوست دارم از آغاز عالم تو را دوست دارم چه شب ها من و آسمان تا دم صبح سرودیم نم نم ؛ تو را دوست دارم نه خطی ، نه خالی ! نه خواب و خیالی ! من ای حس مبهم تو را دوست دارم
اره واقعا رفت من هنوز تو شوکم خخخخخخخخخ جالب بود مریم جووووووووونم
خواهش میکنم عزیزم!
مرسی مریم جونم
خخخخخخخخخخ خیلی خوب بود مخصوصا دومیه
مرسی عزیزم!
مرسی عزیزمممممممممممممم.بوس بوس بوس
خواهش میکنم معصومه جونم!
همه جالب بود مخصوصا اون بازی جدید خخخخخ
خدا بگم چی کارت نکنه ببین آدمو به چه کارایی وادار میکنی مامانم از اون اتاق دیدم گفت بچم خل شده!!!!!!! خیلید باحال بود
واقعا؟!ممنونم عزیزم!
بیا وبم یه آهنگ گذاشتم عالی بودم
چشم الان میام!
سلام مریم جونم حال کردم
سلام سارا گلیقابلی نداشتن!
اکنون " شب " است.. قضاوت ها.. آدمهای قبیح.. اندوه..... احمقانه ها.. رسوایی ها.. شخصیت های در پیله گــنــدیدهـ تا به ازل.... مـُــــرده های زنده نمـــا.. لبخندهای رانده بر لبهای خشک... پــُـــر فریب تر از روباه قصه ها.. دخترک مغرور... احمقانه های احمق... شوم تر از هر لحظه.. حتی بی مکث... مرگ... تو که می دانستی من برای عبور از هر واژه ی کور به کتاب تن تو پناه می برم جایی که نتهای سیاه زنانگی ات روی خط های حامل پیراهنت می لغزند حوالی لحظه های میلاد علاقه و عادت مگر می شود این شبها را خوابید وقتی هزار عید در سبزه ی نگاه تو جاریست مگر می شود تو را بی هیچ ردی از بوسه و نگاه تمام کرد و به صبح جدایی ها سپرد من یک آغوش شعر همراه دارم به گمانم برای تمام امشبمان کافیست به مستـــــــــــــراح.
این هم به مستــــــــــراح..
خیلی خوب بود
اگر تو آمریکا هم قوانین نامگذاری شرکتها مثل ایران بود، اسم شرکت اپل میشد: سیب پردازان سیستمگستر غرب!!!
شنیده بودم!
واااااااااای خیلی جالب بوووووووووووود
خخخخخخخخخ باحال بود
بعله واقعا
به خودت بخند...بچه مردم رو خل کردی بعد میخندی
سلام من آپممممممممممممممممممممم
فقط همین؟!تعارف نکنی یه وقت اگه چیز دیگه هم هست بگو ها!
البته خدایی شدت عصبانیتم اینقدر هم نبود:))
خب خدا رو شکر!!!راستی غوغای ستارگانو یاد گرفتی؟!
باهال بود
نیازمند چیزی بودم که باورش کنم
نگاهت بر من افتاد و باور کردم
خواهان کسی بودم که باورش کنم
خود و رویا هایت را با من تقسیم کردی
و باورت کردم
اما آنچه که به راستی نیازمندش بودم
باور کردن خود بود
مرا به دنیای درونت بردی و با اکسیر عشق یاریم کردی
و به برکت توست که امروز زنده ام لمس می کنم و باور دارم
کسی چیزی یا خود را
آری تنها به خاطر وجود توست
عالی بودنننننننننننن
مرسی معصومه جونم!
من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شب ها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم نم ؛ تو را دوست دارم
نه خطی ، نه خالی ! نه خواب و خیالی !
من ای حس مبهم تو را دوست دارم
اره واقعا رفت من هنوز تو شوکم خخخخخخخخخ جالب بود مریم جووووووووونم
خواهش میکنم عزیزم!
مرسی مریم جونم
خواهش میکنم عزیزم!
خخخخخخخخخخ خیلی خوب بود مخصوصا دومیه
مرسی عزیزم!
مرسی عزیزمممممممممممممم.بوس بوس بوس
خواهش میکنم معصومه جونم!
همه جالب بود مخصوصا اون بازی جدید خخخخخ
خدا بگم چی کارت نکنه ببین آدمو به چه کارایی وادار میکنی
مامانم از اون اتاق دیدم گفت بچم خل شده!!!!!!!
خیلید باحال بود
واقعا؟!
ممنونم عزیزم!
بیا وبم یه آهنگ گذاشتم
عالی بودم
چشم الان میام!
سلام مریم جونم
حال کردم
سلام سارا گلی
قابلی نداشتن!
اکنون " شب " است..
قضاوت ها.. آدمهای قبیح.. اندوه..... احمقانه ها..
رسوایی ها.. شخصیت های در پیله گــنــدیدهـ تا به ازل....
مـُــــرده های زنده نمـــا.. لبخندهای رانده بر لبهای خشک... پــُـــر فریب تر از روباه قصه ها..
دخترک مغرور... احمقانه های احمق...
شوم تر از هر لحظه.. حتی بی مکث...
مرگ...
تو که می دانستی من
برای عبور از هر واژه ی کور
به کتاب تن تو پناه می برم
جایی که نتهای سیاه زنانگی ات
روی خط های حامل پیراهنت می لغزند
حوالی لحظه های میلاد علاقه و عادت
مگر می شود این شبها را خوابید
وقتی هزار عید در سبزه ی نگاه تو جاریست
مگر می شود تو را بی هیچ ردی از بوسه و نگاه تمام کرد
و به صبح جدایی ها سپرد
من یک آغوش شعر همراه دارم
به گمانم برای تمام امشبمان کافیست
به مستـــــــــــــراح.
این هم به مستــــــــــراح..
خیلی خوب بود
مرسی عزیزم!
اگر تو آمریکا هم قوانین نامگذاری شرکتها مثل ایران بود،
اسم شرکت اپل میشد:
سیب پردازان سیستمگستر غرب!!!
شنیده بودم!
واااااااااای خیلی جالب بوووووووووووود
خخخخخخخخخ
باحال بود
بعله واقعا
به خودت بخند...بچه مردم رو خل کردی بعد میخندی
سلام من آپممممممممممممممممممممم
فقط همین؟!
تعارف نکنی یه وقت اگه چیز دیگه هم هست بگو ها!
البته خدایی شدت عصبانیتم اینقدر هم نبود:))
خب خدا رو شکر!!!
راستی غوغای ستارگانو یاد گرفتی؟!
باهال بود