همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•
همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•

اصلا دیگه روم نمیشه بیام اینجا....

سلام دوس جونیای گلم

خوبید؟!

بالاخره با کلی تاخیر من اومدم!!!!اصلا دیگه روم نمیشه بیام اینجا...

این چند وقته همش درگیر درس و امتحان بودم...!

امروز آخرین روز مدرسه ام بود  و هم یه جورایی خوشحالم و هم ناراحت!!!

خوشحالم چون تا یه مدتی ناظمای مدرسه رو نمیبینم و ناراحتم چون دلم خیلی واسه همکلاسیام تنگ میشه...

امروز تولدمه...پونزده سالو پر کردم و رفتم توی شونزده سالگی!!!

راستی ببینم الان من باید بگم 15 سالمه یا 16؟! دوستام میگن باید بگی 16 سالته ولی به نظر خودم باید بگم 15 سالمه ، نظر شما چیه؟!

اینم کیک تولدم که آبجی جونم برام پخته بود:



تولد امام علی عزیز و همه ی بابا های مهربون هم مبارک باد...!

وای از شنبه امتحانام شروع میشه! دیگه جون ندارم درس بخونم....

غرغرامو با یه جمله که معلم ریاضیم( که بیشتر معلم اخلاقمه) پای ورقه امتحان ترم اول نوشته بود تموم میکنم:

زندگی چیزهایی نیست که جمع میکنیم،

بلکه قلب هایی است که جذب میکنیم!

خیلی دوستون دارم

فعلا بای بای

دانلود و متن آهنگ مرتضی از گروه کیوسک

برای نمایش بزرگترین اندازه کلیک کنید


لینک دانلود


متن:


بارون نمیاد هیچوقت ولی خیابونا خیسن

گاوای خوشبین به آینده تو صف کارخونه‌ی سوسیسن

مرتضی!

مرتضی!

بارون نمی آد اینجا، مرتضی!

فقط مرده‌ها زنده‌ن وقتی زنده‌ها باهاس بمیرن

قهرمانای شطرنج محکوم به بازی با یه گوریلن

مرتضی!

مرتضی!

بارون نمی آد اینجا...

شبِ تاریک و قحطیِ ستاره

ماه در نمی آد اینجا، مرتضی

پسِ هر کویری، کویره دوباره

آی... آی... بارون نمی آد اینجا... مرتضی

فقط شبارو می‌شمرم وقتی روزا همه هیچن

همه راهنمای چپ می‌زنن و بعدش به راس می‌پیچن

مرتضی!

مرتضا آ آ!

بارون نمی آد اینجا، مرتضی!

درخت می‌کارن تا باهاش دسته‌ی تبر بسازن

شیرارو کردن تو قفس و حالا به عکس یه گربه می‌نازن

مرتضی!

مرتضی!

بارون نمی آد اینجا، مرتضی!

شبِ تاریک و قحطیِ ستاره

ماه در نمی آد اینجا، مرتضی

پسِ هر کویری، کویره دوباره

آی... آی... بارون نمی آد اینجا... مرتضی

راها همه بستن و همه اینو می‌دونن

منتظر بارونن تا گونه‌هاشونو بشورن

کوچه‌ها باریکن، شبا چه تاریکن

بارون نمی آد اینجا؟!

بارون نمی آد هیچوقت ولی خیابونا خیسن

گاوای میانه‌رو مشغول مذاکره با رئیس کارخونه‌ی سوسیسن

مرتضی!

مرتضی!

بارون نمی آد اینجا، مرتضی!

پلیسا همه دزد و دزدا همه پلیسن

شرافتمونو بردن جاش دوزار یارانه به حسابمون می‌ریزن

مرتضی!

مرتضی!

بارون نمی آد اینجا، مرتضی!

شبِ تاریک و قحطیِ ستاره

ماه در نمی آد اینجا، مرتضی

پسِ هر کویری، کویره دوباره

آی... آی... بارون نمی آد اینجا... مرتضی