همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•
همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•

از شنبه

از شنبه با خودم گفتم تلاش کن تا خوب شی!

مرتب فلوکسیتین میخورم، گل گاو زبون دم میکنم، یوگا و مدیتیشن به راهه، زبان میخونم، برناممو با چنگ و دندون پیش میبرم

هی سعی میکنم این حال تخمی رو نادیده بگیرم یا توی خودم حلش کنم اما نمیشه

من دیگه تلاشمو کردم...دیگه الان مشکل محیطه! میپذیرمش ولی این پذیرش دردی رو دوا نمیکنه...فقط بیشتر حل میشم توی احوالات سراسر روزمرگی و بی انگیزگیم

جوجه شاعر میگفت تو که خوب شده بودی! گفتم صرفا چند روزی سکوت کردم و از حال تخمیم صحبت نکردم وگرنه چیزی عوض نشده

یه روز 5 درصد بهترم، 10 روز داغونم :)))

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد