واقعا تغییر با درد زیادی همراهه!
این مدت، انقد همه چی قر و قاطی شد و افتاد توی روند نزولی که روح و جسمم یه دور متلاشی شد
از سردرد، سرگیجه، نفس تنگی، افت فشار و بدن درد بگیر تا فکر مغشوش و گریه و افسردگی!
از حجم کار زیاد و روندی که نقطه پایان نداره تا مشکلات عاطفی و استرس کم آوردن!
از فشارهای این مدت که اگه همزمان نمیشدن، اینجوری تیکه پاره نمیشدم بخوام بگم:
-سرما خوردگی سگی
-پریود سهمگین
-اعلام قطع همکاری با شرکت بعد از اتمام قرارداد
-یه دور کات رابطه به لطف تحت فشار بودن هردومون در این برهه
-ورزش زیاد بدون رژیم تقویتی مناسب
-بی اشتهایی و بهم ریختگی خواب
-تگری شدید و به فنا رفتن سیستم گوارش
-کارهای زیاد و طولانی پرسونال برندینگ برای هدف بالا آوردن وبسایت شخصی
-آماده سازی پورتفولیوی قوی برای جذب کار جدید
-استرس به فنا رفتن حساب صرافیم و سرمایهام
-پول جمع کردن برای خرید لپتاپ جدید
این مدت واقعا سمی بود، با اینکه هنوزم دارم با اکثرشون دست و پنجه نرم میکنم ولی لااقل دارم به جسم و روحمم میرسم که یه چیزی ازم باقی بمونه :)
چرا هممون این مدلی شدیم به کجا داریم میریم؟@_@
والا ما جایی نمیریم ولی زندگی به سمت و سوی سختی میره