همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•
همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•

نمک‌های روی زخم‌های تغییرات!

واقعا تغییر با درد زیادی همراهه!

این مدت، انقد همه چی قر و قاطی شد و افتاد توی روند نزولی که روح و جسمم یه دور متلاشی شد

از سردرد، سرگیجه، نفس تنگی، افت فشار و بدن درد بگیر تا فکر مغشوش و گریه و افسردگی!

از حجم کار زیاد و روندی که نقطه پایان نداره تا مشکلات عاطفی و استرس کم آوردن!

از فشارهای این مدت که اگه همزمان نمیشدن، اینجوری تیکه پاره نمیشدم بخوام بگم:

-سرما خوردگی سگی

-پریود سهمگین

-اعلام قطع همکاری با شرکت بعد از اتمام قرارداد

-یه دور کات رابطه به لطف تحت فشار بودن هردومون در این برهه

-ورزش زیاد بدون رژیم تقویتی مناسب

-بی اشتهایی و بهم ریختگی خواب

-تگری شدید و به فنا رفتن سیستم گوارش

-کارهای زیاد و طولانی پرسونال برندینگ برای هدف بالا آوردن وبسایت شخصی

-آماده سازی پورتفولیوی قوی برای جذب کار جدید

-استرس به فنا رفتن حساب صرافیم و سرمایه‌ام

-پول جمع کردن برای خرید لپتاپ جدید


این مدت واقعا سمی بود، با اینکه هنوزم دارم با اکثرشون دست و پنجه نرم میکنم ولی لااقل دارم به جسم و روحمم میرسم که یه چیزی ازم باقی بمونه :)

نظرات 1 + ارسال نظر
بانوی بهار سه‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1402 ساعت 12:38 http://Www.khaterateman95.blogfa.com

چرا هممون این مدلی شدیم به کجا داریم میریم؟@_@

والا ما جایی نمیریم ولی زندگی به سمت و سوی سختی میره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد