همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•
همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•

20 سالگی!

میگن از 20 سالگی به بعد خیلی زود میگذره!

داشتم به این فکر میکردم که فردا با اومدن سال جدید، من یه قدم به 20 سالگی نزدیکتر میشم...حس عجیبیه!

در کل بزرگ شدن خیلی عجیبه...!

من که هنوز باورم نمیشه که توی این لحظه از زندگیمم...

سال 95 داره توی روزای آخرش خیلیارو با خودش میبره...تا همین امروز توی خونوادمون فوتی داشتیم!

برای خیلیا سال خیلی بدی بود و منتظرن که زودتر تموم بشه!

برای من سال خوبی بود...تجربه های خوبی داشت و شاید بشه گفت مهمترین اتفاقش کنکورم بود!

توی این چند وقتی که با مرگ یه سری از اقوام روبرو شدم، خیلی به مرگ فکر کردم...در کل زیاد به مرگ فکر میکنم!

یکی از چیزایی که دوست دارم برای خودمم اتفاق بیفته اینه که روزی که نباشم چیزای خوب ازم یادآوری بشه و توی چشم کسی بد نبوده باشم!

خلاصه که سال 95 حسابی همه ی ذهنارو درگیر مرگ کرده...!

مثل همیشه میخوام برای سال جدید یه سری تصمیمای جدید برای روند زندگیم بگیرم...امیدوارم این تصمیما مثل یه سری از تصمیمای دیگه با شکست  روبرو نشن و مثل یه سری دیگه از تصمیما با موفقیت انجام بشن! ^_^

به خاطر این فوتای پشت سر همی که داشتیم فردا یکمی سوت و کوره...دلگیره! -_-

نظرات 2 + ارسال نظر
پروفسور جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1396 ساعت 23:25 http://otagham.blogsky.com/

وای. من که خیلی به 20سالگی نزدیکم و اصلا دوست ندارم 20 سالم شه!

حس میکنم ترسناکه...آدم باید بدون هیچ پیش زمینه ای واردش بشه! :/

شین شین چهارشنبه 7 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 01:34

تا همین امروز توی خونوادمون فوتی داشتیم!

- تسلیت میگـم :(
واسِ مـاعَم :( ، خیـــلی بد بود :( درست چسبیده به عید :(

منم تسلیت میگم! :(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد