همینه که هست...
نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•
همینه که هست...
نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•رضایت نامه!!!!!!!!!!!
سلام دوستای خوشگلم
وقتی رفتم مدرسه دوستام خیلی تحویلم گرفتن!!!!!!!!!!خیلی خیلی بهم خوش گذشت
با خودم گفتم شاید من یه کم خودخواهی کردم و توقع داشتم اونا به فکرم باشن
بالاخره اوناهم زندگی و مشکلات خودشونو دارن
پس نتیجه میگیریم که من یه کم توقعم زیاد بوده نمیشه که همه در خدمت من باشن
در هرصورت همینه که هست...
مریم خانم تو باید با جامعه و اطرافت کنار بیای نه جامعه و اطرافت با تو
البته اینم بگم من با دوستام توی تابستون کلاس تابستونی رفتم و میدیدمشون فقط بعد ماه رمضان تقریبا ندیدمشون
پس با این که میدونم اونا نمیان وبلاگم رو ببینن ولی به خاطر قضاوتی که دربارشون کردم عذر خواهی میکنم
دیگه ناراحت ودپرس نیستم
دوستای گلم خیلی خیلی دوستون دارم چون هیچ وقت نمیذارین من تنهایی رو حس کنم و ناراحت باشم و حرفی توی دلم بمونه
خداحافظ خیلی همتون گلید
راستی مریم خانوم مبصر کلاس شده!!! موندم آدم قحطی بود که ناظممون منو انتخاب کرد شاید من خیلی آرومم و خودم نمیدونم!!!!
دلم پره!!!!!!!!!
سلام دوستای گلم
حالتون خوبه؟!
ولی حال من یه کم بده.
یادتونه گفتم دلم واسه مدرسه تنگ شده حس میکنم اشتباه گفتم آخه الان خیلی دلم نمیخواد برم مدرسه
ولی باید فردا برم ...
ولی از یه ورم خوشحالم میخوام دوستامو ببینم ولی برای درس ناراحتم
دوستم پریشب به گوشیه بابام اس ام اس (پیامک)داده گفته سلام مریم زهرا هستم
تو ادامه صحبتشم گفت دلم برات تنگ شده
میخواستم بگم آخی دوروز مونده به مدرسه دلت تنگ شده
توی کل تابستون هیچ خبری ازم نگرفت ولی من بهش زنگ زدم خونه نبود خوب میتونست شماره مو ببینه بهم زنگ بزنه
ولی بازم معرفت این! بقیه دوستام که هر وقت کارم دارن زنگ میزنن
مثلا چند روز پیش سارا زنگ زده میگه مانتو شلوارتو از کجا خریدی اصلا بهم نگفت مریم خوبی؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!
دوستام خیلی دلمو میشکنن البته شما ها نه شما ها فرق دارین دوستای مدرسه مو میگم
یه دوستم که فقط به خاطر درس خوندن باهام دوسته و فقط توی امتحانا و کار دستی های هنر میشم مریم جوووون!!!!!!
دوستای شما هم اینقدر بی معرفتن...
ولی من بازم بهشون هیچی نمیگم
نصف ذوق مدرسه ام برای اینه که یه بستنی فروشی نزدیک خونمون باز شده و قراره هرروز برم بستنی بخورم!!!!!
دوباره از شریعتی میگم البته تکراریه:
خداوندا
برای همسایه که نان مرا ربود نان!
برای عزیزانی که قلب مرا شکستند مهربانی!
برای کسانی که روح مرا آزردند بخشش!
و برای خویشتن خویش آگاهی و عشق می طلبم...
راستی تم و آهنگم خوشگله؟!
بای بای
اگر روزی...
اگر روزی تهدیدت کردند بدان که در برابرت ناتوانند
اگر روزی خیانت دیدی بدان قیمتت بالاست
اگر روزی ترکت کردند بدان که باتو بودن لیاقت میخواهد...
دکتر علی شریعتی جونم
خاطرات توچال
سلام دوستان عزیزم
من چهارشنبه رفتم توچال جای همگیتون خالی بود
من عضو ترنج هستم این ترنج برای بچه های راهنماییه و فقط توی تهران هستش
بعد آخرین برنامه اش رو اعلام کردن که توچال بود
منم با یگانه دوستم رفتیم تا فرهنگسرای محلمون بعدشم دوستای اونجاهم اومدن وبا اتوبوس رفتیم
راستی توی راه که میخواستیم بریم یگانه سر خورد افتاد زمین
رفتیم اونجا خیلی صفش شلوغ بود ومنتظر وایسادیم تا نوبت ما شد
تله کابین سوارشدیم و اون تو آهنگ های هایده خدا بیامرز رو گوش میدادیم و کلی چیپس و پفک میخوردیم
وقتی رسیدیم به ایستگاه کار کنان اونجا کلی از ما خوراکی گرفتن
ولی اینقدر باحال بود با یگانه رفتیم به یاد بچگی هامون تاب زنجیری بازی کردیم آخه دیگه از اونا توی شهر نیست
بعدشم رفتیم شکلات داغ خوردیم و بعدشم عکس انداختیم
ولی خیلی بد شد که من دوربین نبردم و با دور بین بچه ها عکس انداختم
در آخرم دوباره سوار تله کابین شدیم و ولی این سری آهنگ های خارجی گوش دادیم
رسیدیم پایین و رفتیم بستنی میوه ای خوردیم که حسابی سرگروه هامون از دستمون عصبانی شدن
آخه میگفتن میخوان تغذیه بدن ما هم فکر کریم شاید آبمیوه و کیک بدن
ولی مثل اینکه قرار بود ناهار بدن و به خاطر همین دعوامون کردن
با اینکه خیلی خیلی بهمون خوش گذشت ولی اردوی کاخ نیاوران خیلی بهتر بود
راستی دوستان کیف و کفش مدرسه ام سبزه و مانتو شلوار مدرسه ام سرمه ای اصلا بهم دیگه نمیان ولی خوب کیف و کفشم خوشگله
یه چیز قشنگ!!!
خداوندا
برای همسایه که نان مرا ربود نان!
برای عزیزانی که قلب مرا شکستند مهربانی!
برای کسانی که روح مرا آزردند بخشش!
و برای خویشتن خویش آگاهی و عشق می طلبم...
دکتر علی شریعتی جونم
سه باره مسافرت
سلام دوستای گلم
شاید این سری خندتون بگیره
ولی من برای بار سوم توی این دوهفته رفتم مسافرت
ولی این سری قرار نبود که بریم
خبر رسید که پسر خاله ی بابام فوت کرده ومجبور شدیم بریم
من تا حالا این خدا بیامرز رو ندیده بودم
توی روز دوم یه اتفاق باحال برام افتاد:
من سه تار میزنم.اونوقت بابام گفت که جلوی داییش سه تار بزنم
منم سه تار زدمو داییه بابام(دایی غلامرضا)بهم 10 هزار تومن پول داد و من خیلی خوشحال شدم
ولی آبجیم که امتحان داشت خیلی بهش خوش نگذشت و همش باید درس میخوند
منم براش 500 تا صلوات فرستادم تا امتحانشو خوب بده الانم کتابخونه ست داره درس میخونه وفردا امتحان داره
روز سوم هم رفتیم به باغ عمه ام اینا و کلی میوه و لواشک خوردیم
راستی اسم شهرستان بابام اینا دهملا هست که توی شاهروده و شاهرود هم توی استان سمنانه حتما میشناسینش
شاهرود خیلی خوشگله وجاهای دیدنیه زیادی داره توصیه میکنم برید ببینید
راستی توی روز دوم با یه کلک با پاسور سه تا دانشجوی مملکت رو سر کار گذاشتم(آبجیم-پسرعموم-دختر داییه پسرعموم)
راستی برای آبجیم دعا کنید
دوستون دارم
بای بای
راستی شادی جونم برات سوغاتی نیاوردم
مسافرت دوباره
سلام دوستای گلم
من شنبه صبح با مامانم وخاله ام و بچه هاش رفتیم شهرستان مامانم اینا
آبجیم به خاطر دانشگاه نیومد و بابام موند پیشش
من بار اولم بود که به اینجا میرفتم شهرستان مامانم اینا اسمش تپه مولا هست و توی استان لرستانه
دوشنبه صبح هم برگشتیم
راستش اونجا به دلم ننشست آبجیم که تاحالا توی بهار اومده بود گفت بهارش خیلی خوشگله
ولی مثل اینکه تابستونش خیلی خوب نیست البته خیلی هم بد نبود
پشه ها همشون منو خوردن الان خیلی وحشتناک شدم
اینقد دلم سوخت وقتی اومدم تهران آبجیم هنوز دانشگاه بود که بابام گفت شقایق دلش برات تنگ شده بود گریه میکرد
یه چیزی دلم برای مدرسه تنگ شده
خیلی دوستون دارم
بای بای
راستی دوستای عزیزم جیگر توی کلاه قرمزی ممنوع التصویر شد
خاطرات اصفهان
سلام دوستای عزیزم
میخوام از خاطرات اصفهان بگم براتون
من دیروز صبح زود رسیدم تهران(خونمون)
میخواستم همون دیروز بهتون بگم ولی حوصله ام نگرفت
درباره ی سوغاتی هم باید بگم هیچی واسه تون نیاوردم
نمیخوام دلتونو بسوزونم ولی خوش گذشت
ولی وقتی اونجا بودیم دلم میخواست تهران باشم ولی الان که خونه ام دلم میخواد اصفهان باشم
دلم برای میدون نقش جهان تنگ شده اینقد خوشگل بود
ولی یه چیزی اونجا ناراحتم کرد اونم زاینده رود بود که خشک شده بود و به جای آب توش چمن سبز شده بود اصلا انگار اصفهان بدون زاینده رود نصفه بود
تازه آب استخر(حوض)چهل ستون هم خالی کرده بودن برای اینکه توشو رنگ کنن به خاطرهمینم شده بود بیست ستون
فکر کنم ما خیلی نحس بودیم تا رفتیم اصفهان خشک شد
ولی باغ گلهاش خیلی خوشگل بود پر از نیلوفر آبی بود
همچنین یه گل خونه ی پر از کاکتوس داشت توی اون گلخونه ه همش یاد کارتون لوک خوش شانس میوفتادم چون کاکتوس های لوک خوش شانسی داشت
سقف مسجد شیخ لطف ا... خیلی باحال بود هم چنین انعکاس مسجد شاه (امام)
ولی منار جنبان اصلا برام جذابیت نداشت !!!!!!!! نمیدونم چرا؟ ولی خارجیا دهنشون وا مونده بود و همش فیلم میگرفتن
راستی شب توی پل خواجو کیف دور بینمون گم شد
یه چیز باحال یه بار توی خیابوناش داشتیم رد میشدیم یه ماشین با صدای بلند رد شد اونوقت یه اصفهانیه بلند و با لهجه داد زد عروسی ننته!!!!!!!!!
ولی یه چیز واقعی میگم اینکه اصفهانیا اصلا خسیس نیستن
راستی سوغاتی برای خودم فقط یه انگشتر آوردم ولی خیلی خوشگله
بای بای
تبریک-منو آبجیم-miss world
سلام بر دوستان عزیزم
عید فطرو به همتون البته پیشاپیش تبریک میگم
من قراره برم اصفهان برای بار اول خیلی خوشحالم امشب ساعت 10:30 شب میریم
امیدوارم عید فطر خیلی خوبی داشته باشین
حالا میخوام یه داستان خیلی کوتاه از خودمو آبجیم بگم
:من یه عروسک دارم که اسمشو گذاشتم بیز بیز خواهشا نپرسید هیچ معنیه خاصی نداره
بیز بیز یه خرس سبز بیریخته البته خیلی دوست داشتنیه این عروسکو مامانم امسال عید بهم عیدی داد
اونوقت دو روز پیش من آبجیمو به یه بنده خدایی که آبجیم ازش بدش میاد نسبت دادم اونم حرسش گرفت پرید عین دایناسور بیز بیزو ازم گرفت
منم اومدم برم بیز بیزو ازش بگیرم که یک آن دیدم فقط پای بیز بیز دستمه و تنش دست آبجیمه آبجیم که خیلی ترسیده بودبیز بیزو داد به من من همین طوری اشکام میومدم به به مامانمو بابام بیز بیزو نشون میدادم
البته منم زیر بغل عروسکشو که اسمش قشنگه و مامانم عید امسال بهش عیدی داده و اون یه لاک پشته پاره کردم
ولی خوب نگران نباشید بابام روز بعدش هر دوتاییشونو برامون دوخت
حالا بریم سراغ برنده ی miss world 2012 :
امسال برنده ی این برنامه دختر شایسته ی کشور چین بود ومیزبان هم کشور چین بود
اما به نظر من دختر شایسته ی هند بهتر بود ولی چین هم بد نبود و قراره که سال دیگه میزبان این برنامه کشور اندونزی باشه
خیلی دوستون دارم
خداحافظ