یکمی از خودم خوشم اومد!
ههههه مریم خود شیفته میشود!!!
چه کنم؟! دل منم به همین چیزای کوچیک خوشه!!
برعکس اینکه فکر میکردم برنامه ی پیاده رویم با سارا جور نشه ولی از همین امروز رفتیم!
بعدشم رفتیم به یه سری سرای محله ها و مهد کودکا برای تدریس تصویرسازی و موسیقی سر زدیم!
حالا چرا از خودم خوشم اومد؟!
خب من هیچوقت اعتماد به نفس دنبال کار رفتن و این چیزا رو نداشتم....
حتی اگه هیچ کدوم ازین جاهایی که رفتم بهم زنگ نزنن و منو نخوان، بازم خوشحالم که یه حرکتی زدم!!!
کلاس رانندگیم که هزار ماشالا خون باباشونو میخوان بگیرن! :|
ولی بازم باید برم!
خلاصه که مریم امروز از خودش راضیه! :))))
همش دلم میخواد فردا عید باشه...ولی چرا دروغ میدونم که نیست! O_o
اسم رو کاکتوس ها ،
هوووم ایده خوبی هم گفتیااا
.
.
.
آفرین ، تنبلیو گذاشتی کنار ،
جایزه ات اینه با مسولین هماهنگی می کنم
بیان سریع منو ببینن ـ " ماه " هستم :)
که دیگه بیشتر اذیت نشی ... ماه عزیز تموم شه .
بعله...باعث میشه با گیاها صمیمی تر بشید! :))
.
.
تشکر ..
میگم توی شکل هایی که برا کامنت گذاشتن گل رو نداری ـ
دیگه برا همین خنده می فرستم ب جاش
شمام موفق میشید با یه کم تلاش ...
شب خوبی داشته باشی .
خوبه خنده هم قشنگه! :))))
بعله باید زیاد تلاش کنم! ^_^
چه حرکت خوبی زدین
خوبه بابا خودشیفته باشی(که نیستی)بهتره از خودباخته س
آره الان حسابی از خودم راضیم! :))))
خیلی خوبه
منم شاید برم یه جا تدریس کنم
فکر خوبیه...توی هر رشته ای اگه کار نباشه باز تدریسش هست!
خیلی هزینه گواهی نامه گرفتن زیاده
یعنی همجوره دارن میچاپن مردمو
ایجونم یک عدد مریم راضی و خشنود:)
آره واقعا دیگه شورشو درآوردن! :/
^_^
منم یه بار کل اداره ها و مهدکودکا و مدرسه ها رو با دوستم چرخیدم بعد از فارق التحصیلی... هیچ اتفاقی نیوفتاد ولی خیالم راحته همه این در رو زدم :)
خودشیفتگی خیلی ام خوبه ^_^
دقیقا منم خیالم راحت شد که سراغ این راه رفتم و امتحانش کردم...دیگه خیلی مهم نیست که جوابی بگیرم یا نه!