این ترمی که گذشت پر از اتفاق و تغییرات بود!!!!
جمع سه نفره ی من و آبجیم و سارا(و البته گاهی وقتا مریم خواهر سارا) به معنای واقعی ترکوند...توی این ترم با آدمای مختلفی آشنا شدیم!!!!
حرف زدیم...خندیدیم...و از همه مهمتر خودمون بودیم!
من و سارا عاشق شدیم...فارغ شدیم...
شبایی که پیش هم چس ناله میکردیم...روز بعدش به این کارامون میخندیدیم!
همو دلداری میدادیم...
پارک لاله...پارک دانشجو...کافه های لمیز...پارک هنرمندان...کافه اوریانت...شبای خونه ی ما...و اما خیابون موسوی!
فلاسک چای که همیشه باهامون بود!
وقتایی که نون خامه ای درو میکردیم...!
در مجموع خیلی خوش گذشت...
تجربه ثابت کرده این مدل تفریحا اکثر اوقات به تاریخ میپیوندن و دیگه تکرار نمیشن ولی من تا جایی که بشه سعی میکنم تکرارش کنم!!!!
اصن این دوران دانشجویی رو هر چی از خوبیش بگی کمه همکلاسی هام که یکسال از من دیرتر تموم میکنن هی عکس میذارن تو اینستا کلی دلم تنگ میشه؛))چرا تموم بشه تا وقتی دلمون بخواد ادامه داره:دی
خوب بوده امتحانات؟خسته نباشی:*
آره واقعا این دوران دانشجویی خیلیییییی خوبه!
به جاش تو هم یه سال استراحت میکنی! :)))
آره خدا رو شکر تا الان خوب بودن ولی 4 تا از درسام هنوز نمرشون نیومده!
سلامت باشی بهار مهربونم! ^__^
خیلی دوران شیرینی هست ایشالا باقی هم خوش بگذره
ایشالا ^__^
خیلی خوبه !
دوران دانشجویی
رفیقای با معرفت ^_^
گشت و گذار
ماجراجویی !
خداروشکر :)
امیدوارم همیشه در مجموع
خیلی خوش گذشته باشه بهت :))
مرررررسی شقایق جانم...همچنین! :)))
دوران طلایی زندگیم که مثل برق و باد گذشت:/
و تکرار نشدنی!
خودم که این پستمو الان خوندم، دیدم که همون موقع فهمیده بودم که این روزا میرن و دیگه نمیان :)