همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•
همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•

جوب طویل مسیر زندگی O__o

انگیزه،

هدف،

نتیجه دار بودن،

مفید واقع شدن،

پیش رفتن،

این حقیقت نفس ما آدماست، درسته؟!

ینی یه حرکت رو به جلو، ترجیحا صعودی یا ته تهش چی میگن، سینوسی بود؟!

در هر حال باس توی مسیر زندگی یه حرکتایی به سمت بالا باشه که دست آویزی بشه برای حال خوب! :)

توی زندگی هر کسی یک الی چندتا ازین دست آویزا هست!

عشق، کار، پول، درس، آزادی، تفریح و...

ینی سادش میشه اینکه آدما دلشون به یه چیزی خوشه و حس و حال خوب ازون چیز دریافت میکنن...و اینطوری میشه که فراز و نشیبای زندگی رو باهاش میپیماند(!)

وقتی که هیچ کدوم ازین دست آویزا نباشن، زندگیشون میشه یه نمودار نزولی و سرشار از احوالات شخماتیک! :/

خب این یه وجه مسیر زندگی ماست که با بودن یا نبودن عاملی، حال زندگی صورت میگیره!

یه وجه دیگش اینه که ما مسیر زندگی رو پیش رو داریم که یه جوب از وسطش رد شده!

یه سری آدم این طرف جوب و یه سری دیگه اون طرف جوب...تفاوت این دو دسته توی دیدگاهشون نسبت به زندگیه!

حالا گاهی وقتا توی دست آویزای یه آدم این طرف جوبی، آدمای اون طرف جوبی دخیل میشن!

مثلا یه این طرف جوبی و یه اون طرف جوبی عاشق، همکار یا حالا همکلاسی میشن...و دیدگاه این طرف جوبی تحت الشعاع دیدگاه اون طرفی جوبی قرار میگیره!

اولش این طرف جوبی با خودش میگه ای بابا دیدگاه هر کسی مال خودشه، همه چی رواله...ولی هر چی میگذره میبینه نچ نمیشه! از طرفی هم نمیتونه بیخیال شه!

سعی میکنه موقعیت رو دست و پا شکسته هندل کنه و به خیال خودش کنترل همه چی رو بگیره دستش...ینی یه پاش اینور جوبه و یه پاش اونور جوب!

هر چی پیش میره، این جوبه گشادتر میشه...گشادتر و گشادتر!

و در نهایت زااااارت!

اینجا یک اینور جوبی رو داریم که جر خورد! :/

و به شکل وحشتناکی نمودار زندگیش، نزولی میشه! -__-

حالا اینور جوبی جر خورده که از خیر حرکت صعودی گذشته، تصمیم میگیره که یه شروع جدید، با نمودار افقی داشته باشه!(ینی بیخیال همه چی...فقط این روزگار شخماتیکو سر کنه!)

حالا چطوری؟!

بعله اینجاست که هر چی دست آویزه کنار میذاره! :)))

خلاصه که تبریک میگم...گویا اینجا دنیای سیاه و سفید آدم بزرگاست!

¤__¤

کاش بین اینور جوبیا و اونور جوبیا، دیوار بود...جوب مشکلو حل نمیکنه....

نظرات 2 + ارسال نظر
شقایق شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1397 ساعت 16:29

وااااى مریم !
هیچى نمیتونم بگم اصن
حقیقققققققققتههههههههههه کاملاااااا
یه حقیقت تلخ
که به بهترین شکل ممکن توصیفش کردى !!!

خیلی تلخه...! :(((
هعی روزگار........

بهزاد دوشنبه 15 بهمن‌ماه سال 1397 ساعت 20:45

یهو زااارت
به نظر من اگه یادت باشه قبلا گفتم هدف همه ما لذته اگه چیزی پیدا نکنیم ازش لذت ببریم بقول تو جر میخوریم و با بخیه هم مشکل حل نمیشه :/

دقیقاااااا :/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد