امان از وقتایی که حقیقت تف میشه توی صورت آدم...
و بدتر ازون هیچ استدلالی برای رد کردنش نداری و مجبور میشی قبولش کنی!
تکلیف چیه؟!
نمیدونم...
میخوام بدونم اگه لفظ "نمیدونم" توی زندگیم نبود، دیگه حرفیم برای زدن داشتم؟!
چند وقته که بیشتر از هرچیز دیگه ای، فقط نمیدونم که نمیدونم...
یا اینکه...بهتره بگم میدونم ولی نمیخوام که بدونم! :)))
وحشتناکه...
میلان کوندرا گفته که "یک بار اصلا حساب نیست!"
من در ادامه اضافه میکنم که "برای بعضیا تا همیشه حساب نیست که نیست!"
هیچ نتیجه ای در کار نیست...هر چقدم خودمو گول بزنم بگم من نتیجه گرا نیستم پس مهم نیست و بخوام مسیرو بچسبم کیفشو ببرم، چرت گفتم...!
بگذریم...دندون لقو اگه نکنیم، بالاخره خودش میفته، هوم؟!
پ.ن: چند وقته یهو تلخ میشم، رد میشم، دور میشم، گم میشم، پست میشم، غرق میشم، نیست میشم...
پ.ن2: -__-
اصلش دندون عقله نه دندون لق
بهزاااااااد کجایی؟:))
آره آره!!!
@مریم گلی:همون دندون لق اولی؟!
@سپیده: اینجام دندون عقلی
بعله همون دندون لق!!!! :/
دندون عقلی!