همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•
همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•

نود و هشت

الان حرف زدن راجبش سخته اما باید توی لحظات آخر جمع بندی کنم!

سال ۹۸ مثه سال ۹۷ و همچنین ۹۶ ، خیلی حاشیه داشت...

اما پر حاشیه تر!

و دگرگونی های فراوونی داشت

خیلییییی

حقیقتا ناراحت نشدم که داره تموم میشه...خیلی چیزا هم باهاش تموم شد و امیدوارم خیلی چیزا هم باهاش تموم بشه

همین!

اما قطعا خیلی چیزای خوبی هم داشت...حتی تموم شدن هاش هم قشنگ بود و شیرین :)))

تامام...بیست سالگیم، واقعا بیست سالگی بود /_(-_-)_\

نظرات 1 + ارسال نظر
کآتوسکا دوشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 15:36 https://thisiscatuskaaw.blogsky.com/

در واقع من نه 98 ـعُ جمع بندی کردم ...!
نه 99 ـعُ پیش نویس کردم ...
چون تا الان ، نه جمع بندیام ، گندایی که زدمُ حقیقتا جمع کرده...
نه زندگی طبقِ پیش نویسام پیش رفت که بعدا پاک نویسش کنم و بگم به به ! چَه چَه ! چِه خوب چِه زیبا !
اصولا زندگی ، خودش نوشت ، خط زد ، خط خطی کرد ...
نقطه گذاشت... ویرگول گذاشت...
الان فکر کردن بهش فقط باعث میشه خوف کنم !
یه جورایی از هر چیزی که مربوط به "سرنوشت"
"زندگی" "آینده" "زمان" و... بشه میترسم...
تَررررررررررررررررررررررس .
مثلِ کسی که دائما توسطِ موجوداتِ نامرئیِ ناشناخته تهدید میشه !
مُخَم ، چَپ کرده !

وای شقایق :(((
خیلی میفهممت...راستش منم دارم شک میکنم به پیشبینیام و حتی جمع بندیام!
نمیدونم به خاطر شرایط الانه یا واقعا ممکنه همه چی به باد بره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد