همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•
همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•

ازدواج

واژه ی غریبیه!!!

امشب خواستم بهش فک کنم...

دیدم داره بیست و یک سالم میشه ولی هنوز شبا عروسکمو بغل میکنم و میخوابم :)))

هنوز میرم پارک تاب بازی میکنم

هنوز گاهی گریز میزنم به کیپاپ و درست مثه زمان هنرستانم میشم

هنوز میرم تو فاز هیجده سالگی و غرق شدن میونِ شخصیتایی که خودم ساختمشون و فقط توی سرم هستن

هم سن و سالایی رو میشناسم که ازدواج کردن و حتی بچه دارن O_o

نه به این شوریِ شوری و نه به این بی نمکی

ولی چرا هیچی توی من به هیچ چیز دیگه ای ربط نداره؟!

این حرفا رو نمیزنم چون قراره ازدواج کنم و این حرفا :/

این روزا، کم و بیش حرفش پیش میاد...خواستم یه بار بهش فک کنم

نظرات 5 + ارسال نظر
پروفسور شنبه 9 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 23:46 http://otagham.blogsky.com

منم همچنان حس میکنم 19 سالمه!
واقعا فرق زیادی نداره برام. فقط یه مقدار آزادتر شدم!

اتفاقا منم جدیدن با یکی از هم کلاسی های دبیرستانم صحبت میکردم، یه بچه 2ماهه داره!

عهههه من نمیدونستم ازدواج کردی...تبریک فراوون =)))
والا به منم از همکلاسیای قدیمی خبر رسیده که هم سن منن و بچه ی سه ساله دارن -_-

پروفسور یکشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 22:44

من کجا نوشتم ازدواج کردم؟! من حالا حالا ها مزدوج نمیشم!
منظورم ابن بود که سنم رفته بالا ولی همون دختر 19سالگیمم!

پست راجبه ازدواج بود، گفتی آزادتر شدی، فک کردم در راستای اون موضوعه

لحظه یکشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 23:55 https://life-me.blogsky.com/

والا منم فک میکنم هنوز 18 سالمه. عاشق تنهایی ام و شدیدا از زندگی اجتماعی گریزونم. وقتی با مادرشوهرم حرف میزنم تا 2 روز استرس دارم چون احساس میکنم برای درگیری و بازی های خاله زنکی آماده نیستم هنوز. آشپزیمم تعریفی نداره. از مهمون داری هم متنفرم:| مدامم نمیتونم از خودمم تعریف کنم و پز بدم. :| کاری با هیشکی ندارم ولی بلدم نیستم چکار کنم که کسی کاری با من نداشته باشه. یعنی یک جوری شدم که تنها آرزوم اینه کسی کاری با من نداشته باشه...
خلاصه به ازدواج بیشتر فکر کن. خوبه. بنظرم هر موقع اتفاق بیافته حداقل خودتو آنالیز کردی

واییییی...گمونم اگه منم یه روزی ازدواج کنم، با همه ی چیزایی که گفتی مواجه باشم!
فک کنم نیازه سالهاااااااا خودمو آنالیز کنم

کاتوسکآ دوشنبه 18 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 14:59 https://thisiscatuskaaw.blogsky.com/

واقعا !...
"ازدواج"
یه واژه ی غریبه ...
در واقع برای من
ارتباط "عاطفی" با یه بیگانه
از اونم غریبه تره...
اصلا چرا باید تنهاییمونو ،
که تنها چیزیه که واقعا داریم ...
با کسی شریک بشیم ؟
اونم حقمون نیست ؟...

والااااااا :/
باهات موافقم

از طرف کسی که مثل خودت تنهاست:( چهارشنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1400 ساعت 04:03

بهش زیاد فکر نکن همون مریمه ۱۹ ساله بمون
من دلم لک زده واسه ۱۹سالگیم

۱۹ سالگی :)))
هنوز گاهی سروشو میبینم، خیلی یاد اون روزا رو میکنیم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد