گمونم این برهه ای جدید از زندگیمه!
دوران "اکتشاف"
پر از اکتشافات و اطلاعات تازه که قبلا کمتر درگیرشون بودم...مخلص کلوم اینه که خیلی خیلی درگیر فلسفه شدم
و جالبه...!
و هر لحظه به یه شیوه دارم مکاشفه میکنم!
پیش هر کسی، یه مدل دارم به اطلاعات دست پیدا میکنم و این برای حال و احوالات خاکستریِ حال حاضرِ زندگیم، خیلی هیجان انگیزه
به وسیله ی یافته ها، کمتر غصه میخورم...به عبارتی غصه ها دارن تبدیل میشن به حزن!
و قابل قبول و زیباست...میشه گفت این همون ناراحتیِ مقابلِ شادیه که باید وجود داشته باشه، وگرنه که سرخوشی بی معنی میشه :)
وات اور...درسته که هنوز به شادی نرسیدم اما آرامش برقراره...
به علاوه ی روزمرگی که هنوز برای کنار اومدن باهاش، خیلی ایده ای ندارم!!!