این حالت رو دوست ندارم
آروم هستما ولی در هپروتم!
نشستن هم برام سخته، خیلی لشم
اینا همه کار بهاره، یه جوری آدم احساس نیاز به استراحت و خلوت کردن میکنه که انگار کوه کنده!
فسی هم بی تاثیر نیست
حوصله ی پلن چیدن ندارم...حوصله ی هیچی ندارم، ۳-۴ روزم هست که قهوه نمیخورم چون آخرین بار اذیت شدم، کلا دیگه وقتی بیدارمم خوابم :)))
باید ورزش کنم، یه تکون فیزیکی به خودم بدم، سرحال بیام
ازون لحظاتیه که همه چیزو عبث میبینم ●__●
اون لحظاتی که همه چیو عبث میبینی میتونه شروع یه اتفاق خوب باشه ..
امیدوارم همینطور باشه(حقیقتا منتظرم که همینطور بشه!)
الان که فکر میکنم میبینم هرموقع میگفتم امیدوارم فلان اتفاق بیفته .. در واقع احتمال رخ دادنش خیلی کم بوده.. یعنی این واژه امیدوارم بیشتر نا امیدی بوده :))) دیگه امیدوار نیستم :)))
اوهوم درسته