همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•
همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•

نشونه پشتِ نشونه

‏در حالی که عینک دودی به چشماش زده بود و سیگار برگ میکشید بهم گفت:

ای بنده! من اینهمه نشونه برات فرستادم، خودت خواستی با بدترینش به نتیجه برسی! من همون بخشنده ی مهربانم ولی متاسفانه تو خیلی خنگی!


خدای بخشنده ی مهربون که داری با فیلتر اسنوپ‌داگ بهم نگاه میکنی، خودت قدرتی بهم بده تا با آغوش باز از نشونه‌هات استقبال کنم و این حماقتای بچه‌گانه تموم بشن...

نظرات 1 + ارسال نظر
یه آدم پر حرف :) یکشنبه 5 تیر‌ماه سال 1401 ساعت 21:59

خب وقتی خودمو میبینم که چه موقع هایی احساس خوبی داشتم و از زندگیم راضی بودم..  همیشه در حال درک یه چیز جدید بودم .. وقتایی که درحال یادگرفتن بودم و یه مطلبی رو کشف میکردم.. بهترین روزای زندگیم بود.. وقتایی که زندگی بوی نویی میداد.. حالا به هر دلیلی.. البته هنوزم اینطوری ام. فکر میکردم این مدل منه.. و فقط من این شکلی ام.. اما چند وقت پیش یه مطلبی  خوندم که خیلی علمی به این موضوع اشاره کرده بود.. که خونه و بزرگ و بهترین ماشین و تفریحات بالاخره تکراری میشهو دیگه لذت نداره اما وقتی آدم به یه ادراک یا دانشی میرسه که فضای جدیدی توی زندگیش بوجود میاد فلان هورمون ترشح میشه و آدم خیلی با خودش حال میکنه و به اصطلاح احساس رضایت درونی داره..و البته این یادگیری ها و تازگی ها تو زندگی به کمک آدم میاد و مارو پیشرفت میده..  حالا اینارو گفتم شاید تو هم اینطور باشی.. یعنی بهتره آدم خودش راه خوشحال کردن خودش رو پیدا کنه و زندگیشو تازه کنه تا اینکه با حضور فرد دیگه ای زندگی تازه بشه.. که خب اون آدم هم بالاخره تکراری میشه و باز روز از نو.. روزی از نو :)) 

و اما نشونه ها.. مطمئن باش  برای پیدا کردنشون هوش بالایی نیاز نیست.. حل معادله و پیچیدگی هم نداره.. برای من همه چیز نشونست.. از افتادن خودکار از دستم تا بسته بودنه یه کافه یا مغازه ..فقط مهم اینه که همش تو لحظه اتفاق میفته.. مثلا اگه یه مسئله ای یک هفته درگیرم کنه یک هفته راجع بهش نشونه میبینم. ممکنه یه لحظه به چیزی فکر کنم و همون لحظه یه نشونه کوچیک بیاد.. میخوام بگم ارتباط مستقیمی با افکارم تو لحظه داره.. والبته بیشتر بهم میگن تو بهش فکر نکن بزار ما اون رو رقم بزنیم ..  و در کل تِیک عه ایزی مریم جان..  اجازه بده تا زندگی خودش سورپرایزت کنه :)

۴ ساله که نشونه‌ها دارن یه چیزو بهم نشون میدن!
ولی من نمیخوام :)))
این بخش اذیت‌کننده ی داستان منه!
من هنوز خیلی خام هستم برای گفتن "تیک ایت ایزی" و رد شدن از مسئله ی ۴ ساله!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد