همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•
همینه که هست...

همینه که هست...

نفس های عمیقِ یک مغزِ پوک •_•

انتقالی

اما میون این روزای خاکستری و اخبار وحشتناک، یه خبر خوب برام اومد

انتقالی جوجه شاعر اوکی شد و دیگه نهایتا تا اواسط آبان برمیگرده تهران :)))

البته که با وجود حصر خانگی حال حاضرم، سر یه بیرون رفتن عادی ممکنه دهنمون سرویس بشه!

بهتره از الان انرژی بد واسه اون روزا نفرستم...

نظرات 2 + ارسال نظر
لیمو شنبه 30 مهر‌ماه سال 1401 ساعت 10:11 https://lemonn.blogsky.com/

واااای مریم!!! خیلی خوشحال شدم برات دختر (از چشمام ستاره پرید بیرون شبیه اون اموجیه)
+ بیخیال سرویس چیه. کلی بهتر از الانه :)))

واییی مرسی جیگر
آره خدا رو شکر بازم اوضاع خیلی بهتر از الان میشه

سلام شنبه 30 مهر‌ماه سال 1401 ساعت 13:43

زمان حضرت سلیمان، بر اثر نیامدن باران، قحطی شدید به وجود آمد. ناچار مردم به حضور حضرت سلیمان آمدند و از قحطی شکایت کردند و درخواست نمودند تا حضرت سلیمان ـ علیه السلام ـ برای طلب باران، نماز «استسقاء» بخواند.سلیمان ـ علیه السلام ـ به آنها گفت: فردا پس از نماز صبح، با هم برای انجام نماز استسقاء به سوی بیابان حرکت می‎کنیم.
فردای آن روز مردم جمع شدند و پس از نماز صبح، به طرف بیابان حرکت کردند. ناگهان سلیمان ـ علیه السلام ـ در مسیر راه مورچه‎ای را دید که پاهایش را روی زمین نهاده و دستهایش را به سوی آسمان بلند نموده و می‎گوید: «خدایا ما نوعی از مخلوقات تو هستیم و از رزق تو، بی‎نیاز نیستیم. ما را به خاطر گناهان انسانها به هلاکت نرسان.»
سلیمان ـ علیه السلام ـ رو به جمعیت کرد و فرمود: «به خانه‎هایتان باز گردید، خداوند شما را به خاطر غیر شما (مورچگان) سیراب کرد!»
در آن سال آن قدر باران آمد که سابقه نداشت.
آری گناه موجب بلا از جمله قحطی خواهد شد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد