اما میون این روزای خاکستری و اخبار وحشتناک، یه خبر خوب برام اومد
انتقالی جوجه شاعر اوکی شد و دیگه نهایتا تا اواسط آبان برمیگرده تهران :)))
البته که با وجود حصر خانگی حال حاضرم، سر یه بیرون رفتن عادی ممکنه دهنمون سرویس بشه!
بهتره از الان انرژی بد واسه اون روزا نفرستم...
واااای مریم!!! خیلی خوشحال شدم برات دختر (از چشمام ستاره پرید بیرون شبیه اون اموجیه)
+ بیخیال سرویس چیه. کلی بهتر از الانه :)))
واییی مرسی جیگر
آره خدا رو شکر بازم اوضاع خیلی بهتر از الان میشه
زمان حضرت سلیمان، بر اثر نیامدن باران، قحطی شدید به وجود آمد. ناچار مردم به حضور حضرت سلیمان آمدند و از قحطی شکایت کردند و درخواست نمودند تا حضرت سلیمان ـ علیه السلام ـ برای طلب باران، نماز «استسقاء» بخواند.سلیمان ـ علیه السلام ـ به آنها گفت: فردا پس از نماز صبح، با هم برای انجام نماز استسقاء به سوی بیابان حرکت میکنیم.
فردای آن روز مردم جمع شدند و پس از نماز صبح، به طرف بیابان حرکت کردند. ناگهان سلیمان ـ علیه السلام ـ در مسیر راه مورچهای را دید که پاهایش را روی زمین نهاده و دستهایش را به سوی آسمان بلند نموده و میگوید: «خدایا ما نوعی از مخلوقات تو هستیم و از رزق تو، بینیاز نیستیم. ما را به خاطر گناهان انسانها به هلاکت نرسان.»
سلیمان ـ علیه السلام ـ رو به جمعیت کرد و فرمود: «به خانههایتان باز گردید، خداوند شما را به خاطر غیر شما (مورچگان) سیراب کرد!»
در آن سال آن قدر باران آمد که سابقه نداشت.
آری گناه موجب بلا از جمله قحطی خواهد شد.